شهر بشبالقبِشبالِق (بشبالیغ)، پَنجیکَث سغدی (هر دو به معنای پنج شهر)، شهری در ترکستان شرقی که در نوشتههای قرنهای دوم تا هفتم، از آن فراوان یاد شده است. [۱]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ص ۲۷۱ و بعد، ص ۲۷۱، حاشیة ۵چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰ .
۱ - موقعیت جغرافیاییمحل آن را کاشفان روسی، به کمک اطلاعات مندرج در مآخذ چینی، در ۱۳۲۶/۱۹۰۸ از نو کشف کردند. این شهر در ۴۷ کیلومتری غرب کوشانگ (به چینی کوچونگ)، در قرن دوازدهم بنا شده، و در ده کیلومتری شمال تسی موسا، نزدیک دهکدة هوپائوتسه قرار دارد. گرداگرد ویرانههای آن (که به پوچونگ تسه مشهور است)، ده کیلومتر است. ۲ - پیشینهاز قرن دوم میلادی به بعد، بشبالق در منابع چینی به عنوان اقامتگاه شاهزادگان محلی ذکر شده است. از ۶۵۸ به بعد، به سبب آنکه مرکز «ناحیة پنج شهر» یکی از چهار پادگان چینیها بود، مرکز یکی از بخشهای اداری چینی (با حاکمی چینی یا ترک) به شمار آمده است. نام این شهر در کتیبههای اورخون (II، ۲۸ E؛ کتیبه کولی چور ) نیز ذکر شده است. از آن زمان، اسامی چینی کینمان و پی تینگ (دربار شمالی) به جای بشبالق به کار رفته است. ۳ - سیر تاریخی۳.۱ - از سال۹۳تا۲۰۲ـ۲۰۳به روایت تانگ شو شاتوها از ۹۳تا۲۰۲ـ۲۰۳ نزدیک بشبالق زندگی میکردند. این شهر بعد از جنگهای طولانی [۲]
محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۰۳.
[۳]
محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۳۱۷.
[۴]
شرف الزمان طاهر مروزی، ابواب فی الصین والترک و الهند منتخبة من کتاب طبائع الحیوان، ج۱، ص۷۳، (مع ترجمة و شرح بالانکلیزیة بقلم ف مینورسکی، لندن ۱۹۴۲.
[۵]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب،ص ۲۲۷، ۲۷۲، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰.
در ۱۷۵ به دست تبتیها افتاد و سپس مقر شاهزادگان تُرک بَسمِل شد .
۳.۲ - سال۲۴۶و۳۷۲در ۲۴۶ (همراه با لقب ایدی/ ایدوق قوت: فرمانروای مقدس) به اویغورها به میراث رسید. بنا به گزارش یک هیئت چینی، در ۳۷۲این شهر بیش از پنجاه معبد بودایی ، یک صومعه بودایی، زیارتگاههای مانوی و یک دریاچه (مصنوعی ؟) داشته است. اهالی برای تأمین زندگی خود به کاشت انواع سبزی با استفاده از آبیاری مصنوعی، پرورش اسب و فلزکاری اشتغال داشته اند. تنها مأخذ قدیمی اسلامی که در آن ذکری از این شهر رفته حدود العالم، [۶]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب،ص۹۴، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰.
است که تألیف همین سال است. در این کتاب، بشبالق مقرّ فرمانروایان تُغُزغُز دانسته شده است. [۷]
حدودالعالم من المشرق الی المغرب،ص ۲۶۶ـ۲۷۲، ۴۸۱، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰.
اشاره ای که ادریسی [۸]
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، ج۱، ص۴۹۹، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۹]
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، ج۱، ص۵۰۲، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
به این شهر میکند، محتملاً بر اساس مأخذ دیگری است، و آن رحلة تمیم بن بحر مطوّعی است. بشبالق اقامتگاه شمالی حکمرانان شاخة غربی دولت اویغورها (ملقب به ایدوق قوت، ایدی قوت یا ایدو اوت)، تحت سلطة قراختاییان قرار گرفت.
۴ - سال۶۰۶در ۶۰۶، حاکم اویغوری بشبالق شهر را به میل خود تسلیم مغولان کرد و در جنگهای آنان شرکت جست. در فرمانروایی مغول، بشبالق با دنیای اسلام تماس کاملاً نزدیکی داشت و در قرن هفتم با وجود مقاومت اویغورها، که میدانستند با ورود اسلام سلطة معنوی آنان بر فرمانروایی مغول از دست خواهد رفت، بتدریج دین اسلام به این شهر راه یافت. ۴.۱ - سال۶۵۰-۶۵۱بعد از اینکه حاکم مغولی آسیای مرکزی، مسعودبن محمود یَلَواچ (سفیر)، در ۶۵۰ـ۶۵۱ به حکمرانی بشبالق رسید، ایدی قوت در رمضان ۶۵۶، محرمانه دستور کشتار مسلمانان شهر را صادر کرد، ولی به فرمان خان بزرگ، منکوقاآن، دستگیر شد و به قتل رسید. با این حال، سلسلة او همچنان دوام یافت. [۱۰]
عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۳۴ و بعد، چاپ محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۶ـ۱۹۳۷.
[۱۱]
عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۲، ص۸۸، چاپ محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۶ـ۱۹۳۷.
[۱۲]
عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۶۰ و بعد، چاپ محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۶ـ۱۹۳۷.
[۱۳]
رشیدالدین فضل الله، کتاب جامع التواریخ، ج۲، ص۳۰۴ و بعد، ج ۲، چاپ ادگار بلوشه، لیدن ۱۹۱۱.
[۱۴]
حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۵۸۸، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۴.۲ - از سال ۶۵۸به بعداز ۶۵۸ به بعد، این شهر ظاهراً میان قلمرو خان بزرگ (مغول) و دولت جغتای از یک دوره استقلال بهره مند بوده است. شهر در ۶۷۴ حمله ای از جانب مغرب را دفع کرد. در این دوره، بشبالق مبدأ راه چاپاری چین به آسیای مرکزی بود. سپس ناحیة بشبالق ظاهراً ضمیمة دولت جغتای شد. از سرنوشت بعدی شهر اطلاعی در دست نیست. به نظر میرسد که شهر در قرن هفتم همزمان با سلسلة ایدی قوت از میان رفته باشد؛ و از آن به بعد، چینیها نام پی تینگ را منحصراً برای مشخص کردن ناحیه ای به کار بردهاند که در قرن دهم، مغولستان نامیده میشد و دین اسلام در آنجا کاملاً جا افتاده بود. بعد از آن دیگر ذکری از بشبالق به میان نیامده است. ۵ - فهرست منابع(۱) محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۲) عطاملک بن محمد جوینی، تاریخ جهانگشای، چاپ محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۶ـ۱۹۳۷. (۳) حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ عکسی لنینگراد ۱۹۳۰. (۴) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۵) رشیدالدین فضل الله، کتاب جامع التواریخ، ج ۲، چاپ ادگار بلوشه، لیدن ۱۹۱۱. (۶) محمودبن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک. (۷) شرف الزمان طاهر مروزی، ابواب فی الصین والترک و الهند منتخبة من کتاب طبائع الحیوان، (مع ترجمة و شرح بالانکلیزیة بقلم ف مینورسکی، لندن ۱۹۴۲. (۸) W Barthold , Orta Asya Tدrk Ta ف r khi h ¤ akk ° nda dersler , Istanbul ۱۹۲۷ (German version, ۱۲ Vorlesungen دber die Geschichte der Tدrken Mittelasiens , Berlin ۱۹۳۵;. (۹) French version, Histoire des Turcs d'Asie centrale, Paris ۱۹۴۵) ;. (۱۰) idem, Turkestan down to the Mongol invasion , London ۱۹۲۸) GMS , NSV) , index;. (۱۱) ANBernstamm, Social'no- إkonomic § eski۶y stroy orkhono-yeniseyskikh Tyurok VI-VIII vekov (ساختار اجتماعی و اقتصادی ترکهای اورخون و ینی سئی از قرن ۶ تا قرن ۸) , Moscow and Leningrad ۱۹۴۶;. (۱۲) E Bretschneider, Mediaeval researches , ۲ vols, London ۱۹۱۰, i, ۶۵ f, ii, ۲۷-۳۳, and a map;. (۱۳) idem, Notices of the Mediaeval geography , in JRAS , North China Branch, NRX (۱۸۷۶) ۷۵-۳۰۷;. (۱۴) Ed Chavannes, Documents ;. (۱۵) B Dolbez § ev in the Izv Russk Komiteta dlya izuc § eniya Sredney i Vostoc § noy Azii IX , April ۱۹۰۹;. (۱۶) Muh ¤ ammad H ¤ aydar Du gh ¢ la t, Ta ف r kh ¢ Rash ¢ d , trans E Denison Ross, London ۱۸۹۵;. (۱۷) A Herrmann, Atlas of China , Cambridge, Mass ۱۹۳۵, ۳۴-۳۹;. (۱۸) H ¤ udu d al-`A lam= The Regions of the world , tr V Minorsky, London ۱۹۳۷, Index svv "Panj kath ¢ " and "pei-t ف ing";. (۱۹) V Minorsky, Tam m ibn Bah ¤ rs Journey, BSOAS , xii/ ۲ (۱۹۴۸) ۲۷۵-۳۰۵;. (۲۰) idem, BSOAS , xv/ ۲ (۱۹۵۵) ۲۶۳;. (۲۱) O Pritsak, Karachanidische Studien , Thesis Gخttingen ۱۹۴۸ (typescript) ;. (۲۲) B Spuler, Die Mongolen in Iran ۲ , Berlin ۱۹۵۵;. (۲۳) Sir Aurel Stein, Innermost Asia, ۱۹۲۸;. (۲۴) Wilhelm Thomson, ZDMG (۱۹۲۴) ;. (۲۵) Chinese reports in K A Wittfogel and Fe ng Chia-She ng, Hist of the Chinese society Liao , Philadelphia ۱۹۴۹, ۹۵, ۱۰۴, ۱۰۷, ۶۳۶, ۶۵۵. ۶ - پانویس
۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بشبالق»، شماره۱۳۷۵. ردههای این صفحه : جغرافیای اسلامی | مغولستان
|